نتایج جستجو برای عبارت :

کوچِ بهاری :)

امشب کنارِ حسرتِ لمسِ تو بیدارم
با گونه هایی خیسْ از تسلیمِ اِنکارم
با آن سکوت سرد در کوچِ تو باید شُست
دست از خیابان‌هایِ مثبت‌بینِ افکارم
انگار دارم می پذیرم رفته ای، هر چند
در سطر سطرِ دفترم جوری تو را دارم
یک مرد یک بار عشق را می سازد اما من صدبار می‌سوزم برایت روی سیگارم
هرگز نفهمیدم غرورِ مرد یعنی چه
هر وقت گفتی؛ گمشو، گفتم؛ دوستت دارم
 
​​​​​​​«ناصر تهمک»
امشب کنارِ حسرتِ لمسِ تو بیدارم
با گونه هایی خیسْ از تسلیمِ اِنکارم
با آن سکوت سرد در کوچِ تو باید شُست
دست از خیابان‌هایِ مثبت‌بینِ افکارم
انگار دارم می پذیرم رفته ای، هر چند
در سطر سطرِ دفترم جوری تو را دارم
یک مرد یک بار عشق را می سازد اما من
صدبار می‌سوزم برایت روی سیگارم
هرگز نفهمیدم غرورِ مرد یعنی چه
هر وقت گفتی: گمشو، گفتم: دوستت دارم
 
«ناصر تهمک»
‌‌
[ دلم میخواست اینی که میگیم : بهارتون مبارک !
واقعا مبارک بود .. اما با اتفاقات اخیر فقط میشه گفت سالتون بخیر ..  ]

آبان .. آذر .. وای از آذر :) همه چیز از آذر شروع شد .. همه چیز یهویی شروع شد .. از آشنایی گرفته تا نامزدی و عقد ! حالا من شدم ، ما .. ما شدیم دونفر .. حالا وقتِ نوشتن از قشنگی ها و در کنارش سختی های دو نفره ست .. اما اینجا نه .. وقتشه که دفتره گونه های چالدار بسته بشه :) و کوچ کنیم به یه آدرسِ دیگه .. میاید دیگه ؟ :) 

+ ما مشغولِ رنگ کاریِ خونه ی ج
کوچینگ زندگی چیست؟دکتر مرضیه نزاکت الحسینیاز شورای نویسندگان خانه­ تاب­ آوری
در یادداشت گذشته، تعاریف کوچینگ زندگی و کوچینگ کسب و کار را ارئه کردیم. در این یادداشت از میان انواع مختلف کوچینگ زندگی، به معرفی کوچینگ حرفه­ ای[۱]، کوچینگ فرزندپروزی[۲]، کوچینگ توسعه­ ی فردی[۳]، و کوچینگ بازپروری[۴] می­ پردازیم. از آنجایی که هدف از  کوچینگ زندگی بهبود کیفیت ابعاد مختلف زندگی افراد است، باید در نظر داشته باشیم که انواع مختلف کوچینگ زندگی در عین
بچه که بودم، گاهی می‌شد که یک صبح سرد، از اولین روزهای خزان، از انبوهِ باغ‌های اطراف خونه (که حالا هیچ از اون‌ها باقی نیست!)، صدای بلبلی به گوش می‌رسید که بی‌محابا و نگران، چنان با غمِ جان سوزی می‌خوند که نوایِ حُزن‌انگیزش، دلت رو به آتیش می‌کشید.
مادرم، اون روزها می‌گفت: این بلبلیه که از کوچِ آخرِ تابستون رفیقاش جا مونده. حیوونَکی داره از درد تنهایی میناله و یارانِ سفر کرده و جفتِ تنها مونده‌شو صدا می‌کنه! حالا هوا که سردتر بشه، حَتمَ
بچه که بودم، گاهی می‌شد که یک صبح سرد، از اولین روزهای خزان، از انبوهِ باغ‌های اطراف خونه (که حالا هیچ از اون‌ها باقی نیست!)، صدای بلبلی به گوش می‌رسید که بی‌محابا و نگران، چنان با غمِ جان سوزی می‌خوند که نوایِ حُزن‌انگیزش، دلت رو به آتیش می‌کشید.
مادرم، اون روزها می‌گفت: این بلبلیه که از کوچِ آخرِ تابستون رفیقاش جا مونده. حیوونَکی داره از درد تنهایی میناله و یارانِ سفر کرده و جفتِ تنها مونده‌شو صدا می‌کنه! حالا هوا که سردتر بشه، حَتمَ

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها